امام زمان(عج) و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
امسال هم گذشت ولی یار بر نـگشت آشـفـتـه ام که مـاه شب تار برنگـشـت گـفـتـم دوای درد من از راه می رسـد امّا طـبـیب این دل بیـمـار برنـگـشت وقتی کسی به دیـدن یـوسف نمی رود حق میدهم که بر سر بـازار برنگشت چشمْ انتظار؛چشم ترم روبه جاده ماند پنجاه و چند جمعه و دلـدار برنگشت من چه غروب ها که نشستم به پای او آیه، قـسم، بهـانه و اصرار؛ بـرنگشت یک سال در گناه ؛ دلم را نظاره کرد شکـر خـدا ز ما نـظر یـار برنگـشت با خود حساب کردم و دیدم که سال ها بیراهه رفت این دل ویکبار برنگشت او سال هاست آبـرویم را خریده است ابر کـرَم ز عـبـد گنهکـار بر نگشـت اصلاً بدون او چه بهـاری؟ چه لذّتی؟ بی او نسـیم هم سوی گـلزار برنگشت سال جـدیـد، سال فـرج، سـال کـربلا امسال هم گـذشت ولی یـار برنگـشت این روزها به مـاتـم مـادر نـشـسته ایم مرثـیّه خوان کوچه و مسمار گشته ایم |